محل تبلیغات شما
موج دوم فراموشی

IX. لایه‌های خاموشی

نگاه
آواره میان باغ سرخ مسطح و مجرای سفید منتظر
.
بی‌قرار است دست
خود را می‌کشد بر باغ سرخ
تا درو کند گلی را
یا بردارد خاکی را
بی‌ثمر کوششی‌است اما
_باغ
عمیق‌ش بخش‌بخشیده در عقیم
تا دست نخیزد در داس
جز به التماس_

که باغ _،_ هماره آن‌جا.» (نگاه _،_ می‌نگرد)
نیست (دست _،_ نمی‌یابد)
.
فصل دست را همه ترک می‌کنند مگر صداها و خطوط __ساییده بر هم _می‌آشوبند گاه در انفجار مشت، یا گاه می‌چکند از درزهای مشت_ که به مجرای سفید منتظر می‌ریزند__.
.
فصل نگاه را اما

تنها عمق است که ترک نموده است _

در انقلاب فصول

مجرا _قیامان‌برفرازِباغ_

عمق را می‌کند
جعل _که عمق هماره آن‌سوی رخ‌داد، رخ می‌دهد (نگاه _،_ نمی‌نگرد جز به چه؟)_

(دست قهقهان‌بازکنان‌مشت می‌داسد که:)
ای عمق!
ای مجرای مجعول!
ای ما-جرای رخ‌داد باغ
در لایه‌های خاموش برهوت
(تخمه‌ات هماره در دست می‌ماند _که دست بی تو یک دست نیست)

_____
نداشتن را از آن بستان، تا این و آنی شوید هر دو دارا؛ داشتن، چیزی بیش از یک اختلال تصادفی نیست.

59. نغمه‌های لاابالی

57. لایه‌های خاموشی

53. نا-ریاضیات مونادها

عمق ,، ,باغ ,مجرای ,ای ,هماره ,سفید منتظر ,نگاه ، ,مجرای سفید ,لایه‌های خاموشی ,به چه؟

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

زایش تراژدی